سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دختری از جنس بهار

 


نوشته شده در جمعه 90/4/3ساعت 8:23 عصر توسط دخترک باران نظرات ( ) |

- بیهوده متاز که مقصد خاک است

- هرگز برای خوشبختی امروز و فردا نکن

- نماز وقت خداست انرا به دیگران ندهیم

- هرگاه در اوج قدرت بودی به حباب فکر کن

- هر چه قفس تنگ تر باشد، آزادی شیرین تر خواهد بود

- دروغ مثل برف است که هر چه آنرا بغلتانند بزرگتر می شود

- هرگز از کسی که همیشه با من موافق بود چیزی یاد نگرفتم

- خطا کردن یک کار انسانی است امّا تکرار آن یک کار حیوانیست

- دستی را بپذیر که باز شدن را بهتر از مشت شدن آموخته است

- تنها موقعی حرف بزن که ارزش سخنت بیش از سکوت کردن باشد

- هیچ زمستانی ماندنی نیست...حتی اگر تمام شبهایش یلدا باشد

- مرد بزرگ، کسی است که در سین?‌خود ، قلبی کودکانه داشته باشد

- سقف آرزوهایت را تا جائی بالا ببر که بتوانی چراغی به آن نصب کنی

- یادها رفتند و ما هم میرویم از یادها. کی بماند برگ کاهی در میان بادها

- دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است

- هیچوقت نمی‌توانید با مشت گره ‌کرده ، دست کسی را به گرمی بفشارید

 

 

- کاش در کتاب قطور زندگی سطری باشیم ماندنی ... نه حاشیه ای از یاد رفتنی

- هر که منظور خود از غیر خدا می طلبد ، او گدایی است که حاجت ز گدا می طلبد

- در برابرکسی که معنای پرواز را نمیفهمد هر چه بیشتر اوج بگیری کوچکتر خواهی شد

- نگاه ما به زندگی و کردار ما تعیین کننده ی حوادثی است که بر ما می گذرد

نوشته شده در جمعه 90/4/3ساعت 7:43 عصر توسط دخترک باران نظرات ( ) |


نوشته شده در جمعه 90/4/3ساعت 12:59 عصر توسط دخترک باران نظرات ( ) |

برای دنیا ممکن است تو فقط یک نفر باشی ولی برای یک نفر، تو ممکن است به انداز? دنیا ارزش داشته باشی

 

داوری نکن تا داوری نشوی . آنچه را رخ می دهد درک کن و بدان که برکت خواهی یافت


نوشته شده در چهارشنبه 90/4/1ساعت 1:43 عصر توسط دخترک باران نظرات ( ) |

  

دست خودت نیست
زن که باشی
گاهی دوست داری
تکیه بدهی...پناه ببری...ضعیف باشی
دست خودت نیست
زن که باشی
گهگهاه حریصانه بو میکنی دستهایت را
شاید عطر تلخ و گس مردانه اش
لا به لای انگشتانت باقی مانده باشد
دست خودت نیست
زن که باشی
گاهی رهایش می کنی و پشت سرش آب می ریزی
و قناعت می کنی به رویای حضورش
به این امید که او خوشبخت باشد
دست خودت نیست
زن که باشی
همه ی دیوانگی های عالم را بلدی


نوشته شده در چهارشنبه 90/4/1ساعت 1:41 عصر توسط دخترک باران نظرات ( ) |

امشب با خودم عهد کردم اگر بیاید تمام هفته را به تماشای چشمانش بنشینم

 

امشب با خودم عهد کردم اگر بیاید تمام دفترهای سیاه را که در نبود او نوشته ام پاره پاره کنم

امشب با خودم عهد کردم اگر بیاید راهش را با اشک چشمان غمزده ام بشویم

امشب با خودم عهد کردم اگر بیاید تمام نمازهایم را بخوانم

امشب با خودم عهد کردم اگر بیاید هزار هزار صلوات بفرستم

امشب با خودم عهد کردم اگر بیاید جانم را فدایش کنم

امشب با خودم هزاران هزار عهد بستم

امشب هزار نذر کردم

امشب قسم خوردم

به دو چشمانش قسم اگر بیاید این دفعه دیگر عهد نمیشکنم

به تار مویش قسم نماز میخوانم

خدایا به خودت قسم کمکم کن...........


نوشته شده در چهارشنبه 90/4/1ساعت 1:39 عصر توسط دخترک باران نظرات ( ) |

زندگی بافتن یک قالیست

نه به آن نقش ونگاری که خودت میخواهی

نقشه را اوست که تعیین کرده

تو در این بین فقط می بافی

نقشه را خوب ببین

نکند آخر کار 

 قالی زندگیت را نخرد


نوشته شده در چهارشنبه 90/4/1ساعت 1:33 عصر توسط دخترک باران نظرات ( ) |

 دلم برای کسی تنگ است
که چشمهای قشنگش را
به عمق آبی دریا می دوخت
و شعر های قشنگی چون پرواز پرنده ها می خواند
دلم برای کسی تنگ است
کسی که خالی وجودم را از خود پر می کرد
و پری دلم را با وجود خود خالی
دلم برای کسی تنگ است
کسی که بی من ماند
کسی که با من نیست
دلم برای کسی تنگ است
که بیاید
و به هر رفتنی پایان دهد
دلم برای کسی تنگ است
که آمد  رفت
...... و پایان داد
کسی ....


کسی که من همیشه دلم برایش تنگ می شود...
  


نوشته شده در چهارشنبه 90/4/1ساعت 1:28 عصر توسط دخترک باران نظرات ( ) |

Design By : Pars Skin